از اوایل دهه سال ۱۹۶۰ مطالعه درباره ی کودکانی که علیرغم داشتن هوش عادی قادر به تحصیل و یا ادامه آن بدون بهره گیری از آموزش های ویژه نبودند، با روزی مطالب را به خوبی فراگرفته و روز دیگر آنرا فراموش می کردند و یا در بعضی دروس نمرات قابل قبول و خوبی داشته و در بعضی مردود می شدند، شروع شده است.
از اختصاصات ناتوانی در یادگیری می توان موارد زیر را برشمرد:
1. علیرغم هوش عادی و قابل قبول در یادگیری ناتوان هستند و به عبارت دیگربین استعدادهای بالقوه کودک که با آزمون های هوشی سنجیده می شود و آنچه می تواند یاد بگیرد تناقض وجود دارد.
2- عدم پیشرفت آموزشی این کودکان به افسردگی و اضطراب ارتباطی ندارد. البته بسیار روشن است که ناراحتی های عاطفی باعث افت تحصیلی می شوند، ولی جزء ناتوانی در یادگیری طبقه بندی نمی شوند.
3- عدم موفقیت تحصیلی به عوامل اقتصادی، خانوادگی، کار در خارج از خانه محرومیت های محیطی، غیبت به علت بیماری و رفتن به مدرسه زودتر از سن قانونی مربوط نیست.